دلنوشته باشهدا
یادوخاطره سردارشهیدفرج الله رستگار
امام خامنه ای: یادو خاطره شهداکمترازشهادت نیست این وبلاگ درباره سرداررشید اسلام فرمانده گردان مال اشترشهید فرج الله رستگار که دردوران دفاع مقدس حضور دائم داشتند.دراکثرعملیات ها شرکت داشتند. که جنازه این شهید بزرگوار بعد 9سال 6ماه برگشت ودر زادگاه خودش به دست مردمان ولایتمدار روستای قالینی به خاک سپرده شد این بزرگوار مدتی هم دردوران دفاع مقدس محافظ امام (ره) در جماران بود. وهمچنین محافظ مقام معظم رهبری در دوران ریاست جمهوری شان بوده است..

نظر شما درباره ی این وبسایت چیست؟

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان علمدارکربلای شلمچه و آدرس sardarghalini.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)
حب العباس :: کرامات حضرت ابوالفضل
اماده باشیم شهدای دستگرد قداده هلالی وصیت شهدا


آمار مطالب

کل مطالب : 65
کل نظرات : 1

آمار کاربران

افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 2

کاربران آنلاین


آمار بازدید

بازدید امروز : 7
باردید دیروز : 4
بازدید هفته : 14
بازدید ماه : 12
بازدید سال : 287
بازدید کلی : 26112

دلنوشته باشهدا

دلتنگ شهدام..

 

قصه ی دلتنگی من نمی دانم کی به پایان خواهد رسید...

این روزها دلم برایتان بیشتر تنگ می شود

این روزها دلم برای آسمان هم بیشتر تنگ می شود...

مرغ دل من  مدام در آسمان یادتان پرواز می کند

و گِرد بام شما بال و پر می زند...

اسیر شما شده... آب و دانه اش داده اید و نمک گیرش کرده اید...

دلی که اسیر شود ، دیگر اختیارش دست خودش نیست

دلم را بدجور اسیر کرده اید... بدجور...

من از خورشید نگاه شما نور می گیرم...

از ماه روی شما روشن می شوم...

و از شبنم چشم هایتان سیراب می گردم...

قصه ی دل من و شما ، قصه ای تمام نشدنی است.. 

قصه ای که همیشه گفتنی است... همیشه شنیدنی است...

بیایید پایان این قصه را خودتان رقم بزنید

پایان این قصه باید مثل همه ی قصه ها شیرین باشد

کلاغ این قصه باید به لانه اش برسد...

و مرغ دل من  به آشیانه ش... به آسمان...

من از شما یک آسمان می خواهم به وسعت نگاهِ مهربانتان...

سهم من از این دنیا تنها  باید همین آسمان باشد... 

می شود مرا هم آسمانی کنید...؟

 

 

 

 

و چه نزدیک است

چه میشود روزی سوریه امن و امان شود

 

و کاروان راهیان نور

مثل شلمچه و فکه به سمت حلب و دمشق راه بیوفتد

فکرش را بکن....

راه میروی و راوي ميگويد

اینجا قتلگاه شهیدرسول خلیلی است...

یا اینجا را که میبینی همان جایی است

که مهدی عزیزی را دوره کردند

وشروع کردند از پایش زدند تا....شهید شد

یا مثلا اینجا همان جایی است که شهید حیدری نمازجماعت میخواند...

شهید بیضایی بالای همین صخره

رصد میکرد نیروها را و كمين خورد...

شهید شهریاری را که میشناسید

همینجا بالهجه آذری براي بچه ها مداحی میکرد.....

یا شهید مرادی آخرین لحظات زندگیش را اینجا در خون خودش غلتیده بود...

خدا بیامرزد شهید اسکندری را

همینجا سرش بالای نیزه رفت....

و شهید جهاد مغنیه در این دشت با یارانش پر کشید...

عجيب حال و هوايي میشود!

کاروان راهیان نور مدافعین حرم...


تعداد بازدید از این مطلب: 251
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:









عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود